ONLY+LOVE=ALONE

ONLY+LOVE=ALONE

خدایا کمکم کن که اگر چیزی شکستم دل نباشه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1503
بازدید ماه : 1748
بازدید کل : 18616
تعداد مطالب : 468
تعداد نظرات : 92
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



اطلاعیه وبلاگ

  با عرض سلام و خسته نباشی خدمت شما دوست عزیز و گرامی:

با تشکر فراوان از اینکه به این وبلاگ مراجعه کردید، ازاین پس

برای دیدن از بزرگترین سایت سرگرمی و بروز شدن مطالب این وبلاگ

به آدرس زیر مراجعه نمایید:

www.funsky.ir 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: سه شنبه 29 آذر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

محرم ...!!!

محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر تسلیت باد

 

باز محرم شد و دلها شکست / از غم زینب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد / از عطش خاک کمرها شکست . . .

فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میکنیم

و امیدواریم عزاداری همه شما مورد قبول درگاه حق تعالی واقع بشه

و ما رو هم یه گوشه دلتون یاد بکنید

همتون رو دوست دارم

                                                                    "التماس دعا"

 

 

 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 9 آذر 1398برچسب:محرم,امام حسین,عکس های زیبا,عاشورا,تاسوعا, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اطلاعییه وبلاگ ...!!!

سلام بر تمام دوستان عزیز و گلم به خصوص استقلالی ها

از اینکه به من سر میزنید ممنونم

خواستم بگم من تنهایی نمیتونم این

ویلاگ اداره کنم  بدون خودم احتیاج 

به مدیری شایسته و لایق دارم 

در صورت تمایل از بخش نظرات 

خبرم کنید در ضمن آدرس وبلاگ

قبلی خودتونو بزارید تا بتونم کسی

رو میخوام پیدا کنم و برای حمایت از

این وبلاگ عضو شوید

همتونو دوست دارم اما استقلالی ها رو بیشتر

راستی آبی دوستان با دادن نظر خوش حالم کنید همین 

بای بای 

 


 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یک دسته گل ...!!!

پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود .

دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت.

وقتی به ایستگاه رسیدند، پیرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت:

می دانم از این گل ها خوشت آمده است. به زنم می گویم که دادم شان به تو.

گمانم او هم خوشحال می شود. دختر جوان دسته گل را پذیرفت و پیرمرد را نگاه کرد

که از پله‏های اتوبوس پایین می رفت و وارد قبرستان کوچک شهر می شد! 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: جمعه 11 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گل و پروانه ...!!!

گل زیبا به پروانه چنین می گفت:


فرار نکن ببین چقدر سرنوشت ما با یکدیگر فرق دارد!

 

من در جای خود می مانم و تو می روی. نگاه کن ما چقدر به ..............................

 

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

 

 

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:گل و پروانه,گل,پروانه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نام تو ...!!!

بگذار که همسایه های ساکت مان


نام تو را ندانند


همین زلال زرد روسری


برای پچ پچ هزار ساله ی آنان کافی ست


همان بهتر که نام تو در


لابه لای ترانه نهان باشد


همان بهتر که از میان واژه ها بدرخشی! خورشیدک من


مثل درخشش فانوس از فراسوی فاصله ها


مثل درخشش ستاره از پس پرده ی پشه بند


پشه بند


تابستان


کودکی


آه! همان بهتر که نام تو در لابه‌لای گریه ها نهان باشد 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:نام تو,عاشقی,عاشقانه,عکس های عاشقانه,عاشق,تنها, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مهربانم ...!!!

مهربانم دیگر نگران تنهایی من نباش

این روزها دل خوش به محبت غریبه ای هستم

و فانوسی که گهگاه تو برایم روشن می کنی

بیاندیش به بادبادک های بر باد رفته و کوکانی که پشت چراغ های قرمز

به جای بادبادک معصومیتشان را به باد می دهند 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:مهربانم , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تولدت مبارک ...!!!

ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد.

پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی؟

فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد..

صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع

نیمه سوخته یافت ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...

 

 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:تولدت مبارک, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تو هستی ...!!!

گفتند


شعر های من


جوشش دریاست


خروش رود

بی شک


کمی بالاتر


به چشمه ای می رسند


که تو هستی.

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:هستی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

من رفتنی ام ...!!!

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه!


گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه


گفتم: اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون


گفت: من رفتنی ام ..........................................

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

 


 

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: یک شنبه 22 آبان 1390برچسب: خدا,خوب بودن,زندگی,مرگ, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پاهای خسته ...!!!

با پاهای خسته از راه وارد شهر شد. به این طرف و آن طرف نگاه کرد.

از کوچه بازار های پر هیاهو گذر میکرد. احساس سردرد داشت

و سردرگمی. زمان بسیاری بودکه دور از مردمان در بیابان ها به راه افتاده بود

وتاب اینهمه شلوغی را نداشت ......................................

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

 

 

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:عشق,فرصت, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یک روز زندگی ...!!!

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.

تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.

پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتریی از خدا بگیرد ...............................

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید 


 

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: یک شنبه 22 آبان 1390برچسب: خدا,زندگی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نیمکت عاشقی ...!!!

نیمکت عاشقی یادت هست؟


کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..


بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،


برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..


او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،


اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.

بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،


مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.


بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.


دوباره صدایم کن..

 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:نیمکت عاشقی,صدایم عشقمان,عاشقی , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تنهایی

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق


عشق ارمغان دل دادگیست و این سرنوشت سادگیست.


چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!


که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی


و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی


و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…'

 
 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:تنهایی , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

باران ...!!!

از چشم یا آسمان

فرقی نمی‌کند

باران وقتی بر زمین افتاد

دیگر باران نیست



 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:باران , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یک لیوان شیر ...!!!

روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی

و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت

تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است

و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت ....................................

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید 

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:محبت,نیکی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بزرگترین افتخار ...!!!

پسر کوچولو به مادر خود گفت: مادر داری به کجا می روی؟


مادر گفت: عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است

 به شهر ما آمده است. این طلایی ترین فرصتی است که می توان

او را ببینم وبا او حرف بزنم، خیلی زود برمیگردم ...........................................
 

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:افتخار,خدا,شهرت, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مهر و محبت مرد ...!!!

زن و دختر جوانی پیرمردی خسته و افسرده را کشان کشان نزد شیوانا آوردند

و در حالی که با نفرت به پیرمرد خیره شده بودند از شیوانا خواستند

تا سوالی را از جانب آن ها از پیرمرد بپرسد!


شیوانا در حالی که سعی می کرد خشم و ناراحتی

خود را از رفتار زشت دختر و زن با پیرمرد پنهان کند ..........................................

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب: افتخار,شیوانا,مرد,پدر,پیرمرد, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

استجابت دعا ...!!!

یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست

و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا کنان خود را به جزیره کوچکی برسانند.

دو نجات یافته هیچ چاره‌ای به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند.

چون هر کدامشان ادعا می کردند که ........................................

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

 

 

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب: استجابت,,ایمان,خدا,دعا, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ابراز عشق ...!!!

یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند پرسید

آیا می‌توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.

برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.

شماری دیگر هم گفتند ...........................
 

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

 

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:عشق , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یکی از بستگان خدا ...!!!

شب کریسمس بود و هوا سرد و برفی. پسرک،

در حالی‌ که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد

تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد،

صورتش را چسبانده بود به شیشۀ سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.

در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که ............................................
 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:بخشش,خدا,محبت, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تنها دخترم ...!!!

همسرم با صدای بلند گفت: “تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟

میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟” روزنامه را به کناری انداختم

و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد؛ اشک در  ...................................

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:ایثار,خوشبختی,دختر,عشق, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پاره آجر ...!!!

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت.

ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.

پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد.

 مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و  ..........................................
 

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

 

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:پاره آجر , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گفتي عاشقمي ...!!!

گفتي عاشقمي، گفتم دوستت دارم. گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم،

گفتم من فقط ناراحت ميشم. گفتي من بجز تو به كسي فكر نمي كنم،

گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم. گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو مي كشم،

گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه، من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم.

گفتي ... ، گفتم... . حالا فكر كردي فرق ما اين هاست؟ نه!

فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستش

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:ميميرم,ناراحت ميشم,دوستت دارم,عاشقمي,دلم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اشتباه ...!!!

درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود .


پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد :

جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟


از روزي كه اين ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است

و جهنميان را هدايت مي كند و...


حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است:

با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادف اگر به جهنم افتادي

خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند



 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب: اشتباه , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گریـــه نمــی کند ...!!!

چه حـرف بی ربـطیست کـــه مــرد گریـــه نمــی کند !

گاهـــی آنقدر بغــــض داری ... کـــه فقـــط بایــد

مـــرد بــاشـی تــا بتوانی گریـــه کنـــی.

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:گریـــه , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عاشق ...

آنکه در را محکم میبندد یقینا آشناست 

آنکه در را آهسته میبندد قصد آشنایی دارد

و

آنکه پشت در نشسته از همه عاشق تر است

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:عاشق, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خود را بشکند ...!!!

سرکلاس دو خط سياه موازي روي تخته کشيد!!

خط اولي به دومي گفت ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم ..!!

دومي قلبش تپيد و لرزان گفت : بهترين زندگي!!! در همان زمان معلم بلند فرياد زد :

" دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند" و بچه ها هم تکرار کردند:

....دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند

مگر آنکه يکي از آن دو براي رسيدن به ديگري خود را بشکند !!

 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:خود را بشکند , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

داستان کوتاه و عبرت آموز تاجر و باغ زیبا (حتما بخوانید) ...!!!

مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته

و باغ... بسیار زیبایی را به وجود آورده بود

هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.

تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت..

اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد....................... 

 

برای مشاهده متن به ادامه مطلب بروید

javahermarket


ادامه مطلب
نويسنده: mohammad amin تاريخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:داستان کوتاه و عبرت آموز, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ترک کردن ...!!!

ترک کردن آدم ها هم آدابی دارد!

اگر اداب ماندن نمیدانید

لااقل

درست ترکشان کنید

تا ترک بر ندارند..... 

javahermarket

نويسنده: mohammad amin تاريخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:ترک کردن , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلام.من محمد امین 16 سالمه و این وبلاگو برای دلتنگی هام ساختم. اینجا چند تا قانون داره که باید رعایت شه: 1:کپی برداری ممنوع 2:نوشتن نظرات خصوصی ممنوع چون عمومی میشه 3:هرکی بیاد توی وب باید نظر بده 4:تبادل لینک هم میکنم 5:برای باقی موندن این وبلاگ تونستید عضو شوید دوستون دارم بوس بای بای boy.loving2012@yahoo.com setaiesh.amini@yahoo.com

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to setaiesh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com