چگونه از خود نمیرم حال آنکه می دانم
تو با بغضی در من می نگری
و چشمانت همه استغاثه است
ومن سر به زیر و دست در دامان
دستان کودکی ام را با چشمان بزرگی ام نظاره گرم
چگونه بگویم که من همچنان در تو نفس می زنم
اشک های تو بر گونه من است
خنده تو بر لبانم ، قلب تو در سینه ام و همه ی من از آن توست ...

javahermarket
نظرات شما عزیزان:
|